اميرعلي متولد 4 مرداد 87 ساعت 10:25 شب و دوقلو هاي گلم اميرعلي متولد 4 مرداد 87 ساعت 10:25 شب و دوقلو هاي گلم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

ماجراهاي الهام بانو و دسته گلهاش

اين روزهاي ما

1393/6/4 10:11
نویسنده : الهام
440 بازدید
اشتراک گذاری

سلام وبلاگ عزيز من خيلي وقته كه فرصت پيدا نكردم بيام و بهت سر بزنم و خيلي اتفاقات تلخ و شيرين توي اين مدت افتاده كه تلخ ترينش از دست دادن بابابزرگ بود كه خيلي توي روحيه ههمون تاثير گذاشت و تابستان امسال رو واسمون خيلي تلخ كرد بابا بزرگ عزيز كه در اثر سكته قلبي در نيمه شب  14 مرداد ماه ما رو با يه عالمه خاطره خوب و ياد مهربونياش تنها گذاشت و رفت بابا بزرگ عزيز بدون كه ياد و خاطرت تا ابد توي قلب ما باقي ميمونه

امسال ماه رمضون 17 ساعت از شبانه روز رو روزه دار بوديم ولي بحمدله ماه بسيار خوبي رو سپري كرديم و در آخرين افطاري ميزبان بابابزرگ بوديم ان شاءاله كه مهمان سفره ابا عبدلله باشن.

تولد گل پسرم هم توي ماه رمضون و بعد از افطار و. با حضور مامان جون ،خانواده خاله اعظم و دايي محمد (مثل هر سال ) برگزار شد و دايي سيروس هم با ارسال يه ويدئو توي وايبر تولد امير علي جان رو تبريك گفت.

مسافرت هم كه امسال در كار نبود و تعطيلات عيد فطر رو هم كه ميخواستيم به همدان بريم باباجون بهم زدكه عمه شهناز ميخواد بياد ايشون هم لطف كردن و تشريف نياوردن فقط ميخواستن سفر ما كنسل بشه فقط يه پارك ارم رفتيم يه شب ، همين.

اين روزها امير علي سخت مشغول تمرين حروف الفبا هست چون كه ان شااله از اول مهر با آمادگي كامل پا به كلاس اول بذاره . مدرسه شاهد ثبت نام شده پسرم و دو دست روپوش و شلوار آبي با سر آستين و يقه شطرنجي (فرم مصوب مدرسه)و يه ميزتحرير آبي كوچولو موچولو  واسش تهيه كرديم اما هنوز كفش و كوله و لوازم تحريرش مونده.

يكي ديگه از اتفاقهاي بد امسال هم اينكه پرستار خوب بچه ها بعد از 2 سال و نيم ،از اول شهريور ديگه تصميم گرفتن سر كار نيان و اتفاق خوب اينكه پس از كلي جستجو يه پرستار خوب ديگه به نام خاله اعظم واسه بچه ها پيدا كرديم كه 26 ساله است و قبلا هم مربي مهد بوده (خدارو شكر)آرام

و اما باباجون محل كارشون تغيير كرد و رئيس يكي از ادارات ستادي اداره كل شدن وكمي اوضاع و احوال خودشون از نظر روحيه اي بهتر شده

دوقلو ها هم خدا رو شكر خيلي خوبن تكلمشون يه مقدار بهتر شده و حرفهاي قلمبه سلمبه اي به ما تحويل ميدن وقتي ميگم ميخواهيم بريم فلان جا عباس آقا:الكي ميگيتعجب

يا وقتي ميخوان باج بگيرن :مامان عزيزمخندونک

محمد امير هم يه موبايل ميگيره دستش:مامور مخصوص حاكم بزرگ ميتي كمون

حسابي بستني خور شدن همه توي اين تابستون كارت عابربانك  رو برميدارن ميرن سوپر ماركت كنار خونه رمزشم همه بلدن خريد ميكنن و برميگردن.

اينهم از تابستون بي برنامه امسال ما اميدوارم بقيه سال واسه همه پر از خوشي و سلامتي باشه

 

پسندها (2)

نظرات (2)

فاطمه
9 شهریور 93 10:22
سلام انشااله هميشه در پناه امام زمان (عج) خودت و بچه هات سلامت باشيد
مریم
30 شهریور 93 21:36
سلام خاله جووووووووووووووووووووووووووووونم خوبی ؟ من همین امروز برگشتم کویت تسلیت میگم ایشالله غو آخرتون باشه ... شغل جدید باباجونم مبارک موفق باشه (-= عززززززززززززززیزم بخورم این کوچولو ها رو عشق منن خیللللللللللللللی دلم تننگه