توقف
نگين چرا الهام جديدا چرت و پرت ميذاره ها
مديونين فكر كنين خل شدم حقيقت اينه كه يه بنده خدايي دوربينمو امانت گرفت رفت باهاش زيارت جنازشو واسم پس آورد خيلي شيك توي جعبه ش و بدون اينكه به خودش زحمت يه عذر خواهي ساده بده و من فعلا نميتونم عكس بذارم(جديد)موبايلم رو هم كه امير علي جان زحمت انهدامشو كشيده و فعلا بدون امكانات هستم
فرصت رو مغتنم ميشمارم و عكسهاي قديمي امير علي رو ميذارم اينجا واستون
اتفاق خاصي هم نيوفتاده اونوري ها اومدن و رفتن بدك نبود مامان جون هم رفت مشهد و كلي سوغاتي خوب واسه بچه هام آورد يكي يه كوله بسيار خوشگل و يكي يه دست بلوز و شورت وتفنگ و...ديگه ما از دور خارج شديم
پريروز 1 شهريور روز پزشك بود خاله شادونه برنامه داشت ديدم امير علي با عصبانيت داد ميزنه بسه ديگه نگو من از دكتر بدم مياد رنگ سفيدم دوست ندارم ياد لباس دكترا ميفتم من ميخوام لباس فروش بشم ماماني اصلا آدما لباس نداشته باشن بهتره يا مريض باشن؟بهش فكر نكرده بودم بد هم نميگه ها
1-اميرعلي پيش دبستان كانون هدايت ثبت نام شد
2- من و خاله اعظم طرح حفظ قرآن تلفني شركت كرديم دعا كنين موفق بشيم (با اين همه مشغله )
3- امير علي مسابقه تلفني مروا برنده شد با پرستارش شركت كرده بود ولي نميدونيم جايزه اشئ چه جوري بگيريم