اميرعلي متولد 4 مرداد 87 ساعت 10:25 شب و دوقلو هاي گلم اميرعلي متولد 4 مرداد 87 ساعت 10:25 شب و دوقلو هاي گلم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

ماجراهاي الهام بانو و دسته گلهاش

بهار مي آيد

1391/12/6 10:32
نویسنده : الهام
205 بازدید
اشتراک گذاری

يك ماه پر از بيماري اول باباجون و بعد هم محمد امير عزيزم كه هم لبش دچار پارگي شديد شد و هم ابروش شكست و هم اينكه دچار سينه پهلو شد (كه عكسهاشم موجوده خندهبعدا واستون ميزارم) و حساسيت دارويي شديدي كه پيدا كرد(به داروي سفالكسين) و شبيه يه ضايعه پوستي عجيب و غريب بودو سرماخوردگي امير علي و امير عباس و عفونت ريوي خودم كه همچنان هم ادامه داره و... خيلي روزهاي بد و پر استرسي رو برامون رقم زد و كلي دردسر واسه خانواده عزيزم و همراهي خواهر و شوهر خواهر مهربانم كه خدا ميداند عزيز تر از جانم هستند به ما آرامش ميداد و اين حس كه ميديديم توي اين روزهاي سخت در كنار مون هستند و اينكه چقدر ما رو دوست دارند سختي هاي اين روزها رو واسمون قابل تحمل ميكردند.

خلاصه كه اين سال هم با تمام تلخي ها و شيريني هايش گذشت و هر لحظه به بهار نزديكتر ميشويم مجموعا سال 91 سال خوبي بود براي ما اينكه كار انتقالي بابايي درست شد و خانواده ما بار ديگه دور هم جمع شديم و اينكه خونه خرم آباد رو فروختيم و اينجا يه آپارتمان شيك و بزرگ خريديم و البته مجبور شديم ماشين و طلاهامون رو هم بفروشيم و اينكه بابايي يه موفقيت بزرگ توي يه كار (سكرته) كسب كنه دايي محمد به سلامتي ازدواج كرد و كلي حال و احوالمون خوب شد.

حال و هواي خانه كوچك ما هم بهاري شده و من و بابايي شروع كرديم به خانه تكاني و كلي كار كرديم كلي هم مونده . اول اينكه يه سقف كاذب اكوستيك زديم واسه حياط خلوت كه طبقات بالاتر نورگير هست و طبقه ما تبديل شد به يك اتاق 6 متره الان سه تا اتاق خواب داريم 2 تا 12 متري و1 اتاق6 متري كه داخل آن رو فرش پهن كرديم و شد اتاق اسباب بازي بچه ها .

و هر 3تا اتاق رو تكونديم نیشخندو تمام كابينت هاي آشپزخونه رو تك تك ظرفهاشو شستيم و چيديم .حالا يخچال و فريزر و اجاق گاز و كف آشپزخونه رو هم امروز قراره بشوريم وفقط هال و پذيرايي مونده كه كار زيادي هم نداره و 10 روزي واسش وقت داريم . الحق كه بابايي امسال سنگ تموم گذاشت قربونش برم ماچ.

از خريد عيد هم كه نگم بهتره با اين اوضاع درهم و برهم اقتصادي كه هرچي حساب و كتاب كرديم ديديم نميشه بايد از خير خريد واسه خودمون بگذريم و فقط بچه هارو حسابي نو نوارشون كرديم كه چقدر گروني بيداد ميكنه لباس تو خونه اي واسه دوقلوها و امير علي شد170000 تومن (هر كدوم فقط 1 دست البته مارك دار )شلوار لي هم كه اصلا خارجيش پيدا نميشه و اگر هم هست خيلي گرونه يه ترك واسه امير علي گرفتيم كه شلوارهاي قبليش خيلي ازش قشنگتره 65000 تومن(كه بقول خودش چون ما مشتري دائميش هستيم به قيمت خريد قبل حساب ميكنه و تك سايز هم هست) يه دست لباس توخونه اي مخصوص مهموني هم واسه امير علي گرفتيم 75000 تومن تازه كفشهاشونو واسه عروسي دايي محمد گرفتيم ديگه نپوشيدن دارن و دو قلوها هم شلوار لي هاشون خيلي نو و تميزه دارن امير علي هم واسه عروسي ساره جون بلوز گرفته ديگه واسش نمي خريم فقط مونده واسه دو قلوها نفري يه بلوز بگيريم .

با با جون هم به لطف من كه هميشه واسش يه دست لباس سورپرايز دارم دو ماه پيش واسش يه پيراهن شيك گرفتم 60000 تومن و يه شلوار امسال مشكي چون پيراهنش راه راه مشكي و طوسي و سفيده با يه كت خوشگل (سليقه الهام خانم)كفش هم كه عروسي دايي محمد گرفته 85000 تومن خيلي خوشگله .

و اما من بيچاره كه فقط كيف و كفش دارم چون واسه عروسي خريده بودم و.... ديگر هيچ (از خود گذشتگي به سبك خانماي ايرونيييييييي)خوبه عروسي دايي محمد پيش اومد ما كلي وسايل خريديم كه به درد عيدمون خوردچشمک

اميدوارم كه امسال سال خوبي براي همه مون  باشه

روايت برف از پنجره خانه ما


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)